☺tina☻خوش اومــــــــدین

منوي اصلي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 9
بازدید ماه : 71
بازدید کل : 20683
تعداد مطالب : 40
تعداد نظرات : 56
تعداد آنلاین : 1

Alternative content




كلوپ خنده!!!

يه روز تو بيمارستان ميخواستن ديوونه ها رو آزمايش كنن.روي ميز روغن ريختن و ميز رو زير لامپ قرار دادن.

ديوونه ها يكي يكي رفتن رو ميز و سر خوردن.

نوبت به آخري رسيد,اون يه كاغذ گذاشت زير پاش و به راحتي لامپ رو عوض كرد.

دكترا با خشحالي ازش پرسيدن كه شما چطور تونستين لامپ رو عوض كنيد؟

ديوونه گفت:خب خيلي هم مشكل نبود,

چون وقتي فهميدم قدم به لامپ نميرسه يه كاغذ زير پام گذاشتم تا قدم بلند تر بشه!!!

نويسنده: تينا تاريخ: یک شنبه 23 بهمن 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

انسان و انسانيت....

 خورشید غروب کرده بود ...
مرد از فرط خستگی و سرما بی رمق به زمین افتاد ...
نیمه شب از شدت تشنگی در خواب نالید ...
گل ساقه اش را خم کرد و قطره های شبنم را در دهان مرد غلتاند ...
علفهای سبز اطرافش رشد کردند تا گرمش کنند و خورشید صبحگاهی آنقدر بر بدنش تابید که گرمش کرد ...
صبح که شد ... غلتید که بیدار شود ...
با این کارش علفها را له کرد ...
با دستش ساقه گل را شکست و تا چشمش به خورشید افتاد گفت :
" ای لعنت به این خورشید ! باز هم هوا گرم است"...

نويسنده: تينا تاريخ: شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

گزيده اي از سخنان دكتر شريعتي...

1-اگر تنها ترین تنها شوم باز خدا هست،او جانشین همه نداشتن های من است.
 
2-خدا به من زیستی عطا کن که در لحظه مرگ،به بی ثمری لحظه ای که برای زیستن تلف کردم،سوگوار نباشم.
 
3-به زور می توان چیزی را گرفت اما به زور نمی توان آن را نگه داشت.
 
4-اگر قادر نیستی خود را بالا ببری،همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه ای را بالا ببری.
 
5-ارزش وجودی انسان به اندازه حرف هایی است که برای نگفتن دارد.

6-وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغ می کند پرهایش سفید می ماند،ولی قلبش سیاه میشود.دوست داشتن
کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است.
 
7-هر کس را نه بدان گونه که هست احساسش می کنند،بدان گونه که احساسش می کنند هست.
 
8-اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی ازار دهنده ای است تنها خوشبخت بودن!در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است.

9-دل های بزرگ و احساس های بلند،عشق های زیبا و پر شکوه می افرینند.

 

10-وقتی خواستم زندگی کنم راهم را بستند. وقتی می خواستم ستایش کنم،گفتند خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن،گفتند دروغ است.وقتی خواستم خندیدن،گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید،می خواهم پیاده شوم
 
11-من در سرزمینی زندگی می كنم كه زبانش پارسی است؛

   اما به آن فارسی می گویند؛

  چون عربی (پ) ندارد ! ! ! ! ! ! ! ! ! !

 



 

نويسنده: تينا تاريخ: شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

تست خود شناسي...

ادامه مطلب
نويسنده: تينا تاريخ: پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

انچه امد وانچه رفت ....

انچه امد وانچه رفت ....ماهواره امد.عزت رفت. شراب امد شخصیت رفت.
 دروغ امد اعتماد رفت. تلفن امد صله رحم رفت.بهره وسود امد.
 برکت رفت. ترانه وموسیقی امد.
تلاوت قران رفت.بی حجابی امد .
شرم وحیا رفت.اعتیاد امد وغیرت رفت .محبت دنیا آمد.محبت رفت. گاو صندوق امد ذکات رفت ...!


متحول شدین یا نه هنوز؟!


خجالـــــــــــت بکشــــــــــــین...

نمیخوام تریپ بچه +و بسیجی و خواهر بسیجی بردارم اما واقعا قشنگ بود...!

نه!!!
 

نويسنده: تينا تاريخ: چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

يه داستان كوتاه جالب

داستان جالب (تجزیه و ترکیب !)

روزی یکی از دوستان بهلول گفت: ای بهلول! من اگر انگور بخورم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: اگر بعد از خوردن انگور در زیر آفتاب دراز بکشم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: پس چگونه است که اگر انگور را در خمره ای بگذاریم و آن را زیر نور آفتاب قرار دهیم و بعد از مدتی آن را بنوشیم حرام می شود؟….
بهلول گفت: نگاه کن! من مقداری آب به صورت تو می پاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه! بهلول گفت: حال مقداری خاک نرم بر گونه ات می پاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه! سپس بهلول خاک و آب را با هم مخلوط کرد و گلوله ای گلی ساخت و آن را محکم بر پیشانی مرد زد!
مرد فریادی کشید و گفت: سرم شکست!
بهلول با تعجب گفت: چرا؟ من که کاری نکردم! این گلوله همان مخلوط آب و خاک است و تو نباید احساس درد کنی، اما من سرت را شکستم تا تو دیگر جرات نکنی احکام خدا را بشکنی!

نويسنده: تينا تاريخ: دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

جملات زيباي شكسپير




عشق غالبا یک نوع عذاب است ؛ اما محروم بودن از آن مرگ است .

اگر از بهار لذت نبرید ، دچار خزان خواهید شد .

ترس یعنی نیستی .

چه بینوایند آنان که بردبار نیستند .

این جهان یک مسافر خانه است .

صورت شما همچون کتابی است که مردم میتوانند از آن چیز های عجیبی بخوانند .

 


ادامه مطلب
نويسنده: تينا تاريخ: دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

هنر نمايي با دكمه











ادامه مطلب
نويسنده: تينا تاريخ: پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

اس ام اس

 

 

 این اسم را به ۳ نفر از دوستان خود بفرستید

 

   بعد از ۱۰ دقیقه خبر خوشی به شما میرسه ! شک نکنید !

    رحمتی شک کرد ۳ تا خورد !

   .................................. ..........................................................................

 

             “پسته لال”

 

  سکوت دندان شکن است  . . ..
  .....................................................................................

 

       “همونجاهاست” چیست ؟

 

   سر راست ترین آدرسِ مامان ها ، وقتی چیزیو پیدا نمیکنی !

.......................................................................................................

          راز چیست؟!

 

  چیزیه که شما به همه میگید که به هیچ کسی نگن !     ............................................................................................

  بعضـی از آدم ها شبیه سوراخ های اول کمربنـدن

 

 

      همیشه هستن اما هیچ وقت به کارت نمیان !     ..................................................................................

 

 

            عشق کنار هم ایستادن زیر باران نیست...! 

  عشق این است که یکی برای دیگری چتر شود و دیگری هرگز نفهمد چرا خیس نشد؟     ...................................................................................................................

        يه نفر بهد از دو سال پازل رو تموم ميكنه بهش ميگن:

            چرا انقدر طول دادي؟

    ميگه نه بابا اتفاقا خوب تموم كردم روش نوشته 3 تا 5 سال

.........................................................................................................................

داشتیم با مامانم وسایل انباری رو مرتب میکردیم
یه دفعه مامانم یه جعبه مدادرنگی
۲۴رنگ قاب فلزی رو از توو کارتون درآورد
نگاش کرد و زد زیر خنده!!!
گفت: میدونی این چیه؟

اینو خریده بودم هروقت معدلت
۲۰شد بدم بهت
حیف واقعا!!!
خاک تو سرت

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.

ادامه مطلب
نويسنده: تينا تاريخ: سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

نويسنده: تينا تاريخ: یک شنبه 9 بهمن 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

سلام دوست عزیزم از این که وبلاگ منو انتخاب کردی تشکر میکنم و امیدوارم لحظات خوبی رو اینجا داشته باشید

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to tinajoon.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com